
توسعه رنگ درعکاسی و فیلمبرداری(بخش سوم و پایانی)
با پایان دوران روش افزایشی، روش جدید و موفق ظهور رنگ و چاپ بر مبنای اصول کاهشی (subtractive) بود که به وسیله دوکاسدوهارون عرضه میشد. عمده فرآیند روش کاهشی، مبتنی بر سه زمینه رنگی منطبق بر هم است، که هر یک میزان یکی از رنگها را کنترل میکند. سه رنگ اصلی به وسیله فیلترهای مربوط به هر رنگ در فیلم جدا از هم ثبت میشوند. چاپ و ظهور طوری تنظیم میشود که نور قرمز با رنگ سایان، سبز با مجنتا و آبی با زرد، در نگاتیو ثبت میشود. با تجمع این رنگها سیاه به وجود میآید و با حذف آنها سفید. در مرحله چاپ هر یک از رنگ ها توسط مکملش شکل میگیرد. یعنی قرمز با زرد و مجنتا با سایان، سبز هم با زرد، و رنگهای دیگر در ترکیب اینها به وجود میآیند. در واقع هر مکمل دیگری را حذف میکند و رنگهای حاصل در پزیتیو شفافیت زیادی پیدا میکنند و به روش نمایش خاص هم نیاز ندارند.
ظهور روش کاهشی برای ایجاد رنگ در سال 1915 و به دنبال تحقیقات ج.جی.کپستاف در آزمایشگاه کداک صورت گرفت، با نام کداکروم (نوع قدیمی)که فقط دو رنگ را تجزیه میکرد.
یک دوربین شعاعهای نور قرمز، آبی و سبز را به صورت جدا روی دو رشته نگاتیو ثبت میکرد. این نگاتیوها روی دو طرف زیر و روی پزيتیو چاپ میشدند. فعل و انفعال شیمیایی تصویر سیاه و سفید را به تصویری قرمزـ نارنجی و سبزـ آبی تبدیل میکرد.
تصویر ترکیبی به وجود آمده دارای دامنه رنگی محدود اما کافی بود.
این روش به دنبال خود روشهای دیگری هم آورد: مولتی کالر، مگنا کالر، تروکالر و سینه کالر
همه اینها از اصول مشابهی پیروی میکردند، اما موفق ترین آنها سینهکالر بود که تا حدود دهه پنجاه میلادی تداوم یافت. در اروپا هم روشهای مشابه در فاصله دو جنگ جهانی مورد استفاده بودند که مهمترین آنها یوفاکالر و کیمیاکالر بود.
پس از تلاشهای اولیه در سیستم دو رنگ افزایشی، در سال 1919 اسکنکالر شروع به کار با روش کاهشی کرد. دوربینی با شعاع نور مجزا دو نگاتیو را ایجاد میکرد و روی دو رشته پزیتیو چاپ میشد. پس از ظهور تصویرهایی که با رنگهای کاهشی به هم چسبیده بودند به وجود می آمدند: بن هور(1924)
و دزددریاییسیاه پوش 1926 از جمله فیلمهایی بودند که با این روش کار شدند. روش چاپ دو پزیتیو به هم چسبیده چندان رضایتی ایجاد نکرد و در سال 1928 به روش چاپ اشباع تبدیل شد. در روش اشباع تصاویر رنگی از طریق یک فیلم مادر به فیلمی جانشین تبدیل میشد و به وسیله آن تا چاپ نهایی پیش میرفت. این روش موفقی بود که با وجود نیاز به ثبات دقیق تصویر که به قدر کافی تأمین شد، پایههای ظهور تکنیکالر را هم شکل داد که تا امروز هم ادامه یافته است. این تجربه با روشهای مختلف ادامه یافت. البته با بروز هر روش مشکلات آن نیز ظاهر میشد. فیلمهای مختلف تولید شدند و روش اشباع هم ادامه یافت. چون هزینه تهیه کپی مادر وقتی مقرون به صرفه است که تعداد زیادی کپی لازم باشد، طبعا بازار محدود، استفاده از آن را کمتر اقتصادی میکرد. طبیعت فرآیند چاپ اشباع، گسترش جلوههای رنگی را میسر ساخت. تولیدهایی با روش تکنیکالر پیاپی ساخته میشدند که یکی از مهمترین آنها موبی دیک 1956 است.
ظهور مواد خام ایستمن کالر در سال 1952 موجب ارتقاء دراماتیک در بسیاری از فیلمها شد. نگاتیوهای ایستمن با شبیهسازی روش مسکینگ ساخته شدند تا افت رنگ در چاپ نهایی را بهبود بخشند.
مسکینگ روشی برای اصلاح جذب ناخواسته رنگهای افزایشی است. ایستمن کالر پیوسته رو به پیشرفت داشت. روشهای مدرن تکنی کالر از این تجربیات استفاده میکنند تا نگاتیوهای عالی برای چاپ آماده کنند.
ظهور مواد خامی چون ایستمن کالر به مقدار وسیعی در گسترش و ترویج فیلمهایی برای نمایش در پرده عریض تأثیر گذاشت. که بسیاری از آنها با روشهای پیچیده رنگی قدیم قابل تولید نبودند. قدیمیترین نوع پرده عریض که توجه بسیاری را جلب کرد سینه راما بود.
در این شکل نمایش سه فیلم به صورت ترکیبی و در کنار هم نمایش داده میشد و در نتیجه پرده نمایش چندین برابر قبل وسعت پیدا می کرد. کناره چهارم صدای مگنت استریوفونیک چند باندی را تأمین می کرد. نخستین فیلم، این است سینه راما(1952) نام داشت.
نمایش فیلمهایی با کادر معمولی در پرده عریض موجب از دست رفتن بخشی از کیفیت فیلم در مرحله بزرگنمایی میشد و بر عکس ،در دورهای استفاده از فیلمبرداری با پرده عریض و تبدیل آن به نسخه نمایش معمولی در مرحله چاپ رواج بسیار یافت. این نسخههای بهبود یافته از نظر کیفی میتوانستند در پرده عریض هم نمایش داده شوند. بیشترین استفاده از این روش در ویستاویژن صورت گرفت.
دراین روش نگاتیو به صورت افقی در دوربین حرکت میکرد و به اندازه دو برابر معمول تصویر را بر نگاتیو ثبت میکرد. در مرحله چاپ، کوچک شده و به اندازه معمول چاپ میشد. ضمن این که امکان نمایش به شکل اصلی در سینماهایی با امکانات خاص هم وجود داشت.
كه به عنوان نمونه میتوان از فيلم چادر سياه(1956) نام برد.
استفاده از عدسی آنامورفیک برای فشرده کردن تصویر هنگام فیلمبرداری امکان ثبت تصویری عریضتر از اندازه معمول را روی کادری معمولی ایجاد میکرد. و با استفاده از عدسی مناسب برای کشیده شدن تصویر هنگام نمایش، تصویر ،بزرگتر از معمول بر پرده میافتاد. روش سینمااسکوپ در سال 1953 به وجود آمد. روشهای مشابه آن هنوز هم مورد استفادهاند. نمونههای اصلی: پل رودخانه کوای(1957)
گذرگاهی به هنگ کنگ(1959)
مردی که هرگز نبوده(1956)
در روش تاد.آ.او از نگاتیو ۶۵ میلیمتری استفاده شده و بر روی پزیتیو ۷۰ میلیمتری چاپ میشد. همچنین در روشی دیگر نگاتیو با کادر معمولی روی پزیتیو ۷۰ میلیمتری چاپ میشد.
در تکنی راما کادر دو برابر معمول را مانند ویستاویژن افقی فیلمبرداری میکردند و به اندازه معمول نمایش داده میشد. سلیمان و ملکه سبا(1959)
اینها بخشهایی از نمایش در پرده نمایش عریض بودند که با ظهور مواد خام جدید امکان تولید یافتند.
آنچه كه شرح داده شد نشانگر تجربیاتی است كه در نمایش فيلمها با جلوههای پرشکوه بر پردههای وسیع تماشاگر را مجذوب جادویی به نام سینما میکند و همه حاصل پیشرفت و رشد متداوم دانش و تجربه، آگاهی و کشف مواد خام و تجهیزاتی است که دیرینهای چنین گسترده دارد که بخشی از آن گفته شد. این هنر و صنعت پله پله رشد کرده و تا به امروز رسیده است. جادوی سینما از نخستین آثار ملیلیس تا آثار سه بعدی امروز حاصل تلاشهای مردمانی است که هر یک گوشهای از آن را پروراندهاند و هر یک از ما در هر گوشه جهان مدیون تلاش آنها هستیم و میراث دارانی که هم باید امین باشیم و هم از آن بهره بگیریم برای رشد سینمایمان که تجلی گاهی از این ارادههاست. آشنایی با این دیرینه قطعا راهنمای خوبی برای ورود ما به حرفهای خواهد شد که پس زمینهای چنین غنی و تحسین برانگیز دارد.
حسن قلی زاده